همه مشغول کاری هستند که تکراری
است یعنی یک بار-در سال های دور یا نزدیک-انجام شده،اما شاید خوب انجام
نشده و برای همین هم دوباره باید انجامش داد.یعنی باید باز هم مرده ها را
برگرداند به سرجاهاشان،یعنی به قبرهای خیسشان که – بی نظم و ترتیب و بی
مردگان باغ سبز- محمدرضا بایرامی
" و من هیچ حیوانی را ندیدم که از رحم و شفقت بویی نبرده باشد. و من حیوان نیستم."
همیشه همین طور است.انتخابات را می گویم.قبل و بعدش اتفاقات زیادی می
افتد.کاریش هم نمی شود کرد.و همین است که هست.مثل آتشی که جای دوری روشن
شده.اما دودش زیاد است و
" مردگان باغ سبز - محمدرضا بایرامی"
صفحه فیسبوک