معرفی کتاب و ...

معرفی کتاب

معرفی کتاب و ...

معرفی کتاب


آذرباد درباره ی موضوعات بسیار ساده سخن گفت.درباره ی اینکه یک پرنده باید پرواز را بیاموزد، و آزادی در نهاد اوست و باید محدودیت ها را پشت سر بکذارد.
صدایی از میان جمع برخاست: " پشت سر گذاشته شود؟حتی اگر قانون جامعه باشد؟"
آذرباد گفت : " تنها

قانون آنست که شما را به آزادی روحی برساند،قانون دیگری وجود ندارد ! "
یک روز رزمیار نزد آذرباد آمد و گفت: " شاگردها همه می گویند که تو اگر موجود شگفت انگیزی نباشی پس هزار سال از زمانه ی ما پیشرفته تری! "
آذرباد آهی کشید.افسوس،آنها هنوز او را خوب درک نکرده بودند.با خود می اندیشید:
" وقتی کسی هدفی غیر از آنکه همه دارند دنبال کند،یا می گویند خداست و یا شیطان "

"پرنده ای به نام آذرباد / ریچارد باخ / سودابه پرتوی"


ساده ترین پرسش ها, ژرف ترین آن ها هستند.
کجا به دنیا آمدید؟
خانه تان کجاست؟
به کجا می روید؟
چه می کنید؟
هرازچنگاهی درباره این ها بیندیشید و ببینید که پاسخ هایتان تغییر می کند.


**
صرف نظر از اینکه چقدر شایسته و لایق هستید , تا زمانی که نتوانید زندگی ای بهتر را در خیال خود بپرورانید و به خودتان اجازه ی داشتن آن را ندهید, به آن دست نخواهید یافت.


سرتاسر بدن شما چیزی جز اندیشه های شما نیست...یعنی آنطور که شما خود را می بینید.اگر زنجیرهایی که بر روی افکار شماست بشکنید،زنجیرهای جسم شما نیز از هم می گسلد...

پرنده ای به نام آذرباد / ریچارد باخ / سودابه پرتوی


برناک این دنیا بهشت نیست، مگر نه ؟
برناک لبخندی زده گفت:
تو هنوز مشغول آموختن هستی،آذرباد.
از اینجا به بعد چه می شود؟ما کجا خواهیم رفت؟ آیا بهشتی وجود ندارد؟
نه آذرباد،چنین جایی نیست.بهشت زمان و مکان نیست.بهشت به سرحد کمال رسیدن است.برناک ل

حظه ای سکوت کرد و ادامه داد: تو با سرعت زیاد پرواز می کنی این طور نیست؟
بله من سرعت را دوست دارم.
" تو وقتی به حد کمال سرعت برسی به بهشت نزدیک خواهی شد و این سرعت هزار کیلومتر در ساعت یا یک میلیون کیلومتر و یا سرعت مافوق نور نیست.زیرا تعیین حد با محدودیت یکی است و در مرحله ی کمال محدودیت وجود ندارد.سرعت کامل یعنی رسیدن به آنجا که می خواهی ! "

پرنده ای به نام آذرباد / ریچارد باخ / سودابه پرتوی

صفحه فیس بوک