معرفی کتاب و ...

معرفی کتاب

معرفی کتاب و ...

معرفی کتاب


جای دوری نرفته‌اند مُرده‌ها
مانده‌اند همین‌جا و
در سکوت
تماشا می‌کنند ما را
هر قدمی که برمی‌داریم
برمی‌دارند و
هر غذایی که می‌خوریم
می‌خورند و
هر جمله‌ای که می‌گوییم
می‌گویند و
هر شب که می‌خوابیم
بیدار می‌نشینند و
از خواب که می‌پریم
برای‌مان آب می‌آورند و
می‌گویند چیزی نیست
خواب دیده‌ای
هنوز زنده‌ای.


هوایَ م داشت
رفته رفته
خراب تر می شد

و اشک ،
در چَشمانَ م

بیشتر ُ بیشتر

به گُمانم
شباهنگام
چیزی شبیه به تو
درونم
شروع به باریدن کرده بود


" جمال ثریا - ترجمه از سیامک تقی زاده "