معرفی کتاب و ...

معرفی کتاب

معرفی کتاب و ...

معرفی کتاب


هرشب , آخر خبر, هواشناسی
جهت باد را به اطلاع می رساند
من اول صبح سوار باد می شوم
رای می دهم , کوپن می فروشم
اعتراض می کنم, آب حوض می کشم
باد می ایستد من می ایستم

جهان ادامه دارد !

" اکبر اکسیر - ملخ های حاصلخیز "

ما از یک درخت بریده شدیم
ما را سه دسته کردند
قدیر, دسته ی تبر شد
رحیم, دسته ی کلنگ
من , دسته ی بیل
جنگ که شروع شد
من و رحیم درخت می کاشتیم
تا قدیر بی کار نماند !

" اکبر اکسیر - مالاریا

مادر شیر بود
دیر کرد
از اتاق عمل که برگشت
پستان حذف شد
از شیمی درمانی که آمد، موی سر
جراح معتقد بود
در ادبیات ما
زلف و پستان واژه های ممنوعه است
مادر واقعا شعر بود......

" اکبر اکسیر - پسته ی لال سکوت دندان شکن است "


پدر نر بود
مادر را ماده می دید
ماده گرایی پدر کار دستش داد
ما ده نفر شدیم
حالا دنیا بگوید ماده اساس است
من باور نمی کنم

اساس خدابیامرز پدرم بود!

" ملخ های حاصلخیز - اکبر اکسیر"
صفحه فیسبوک