معرفی کتاب و ...

معرفی کتاب

معرفی کتاب و ...

معرفی کتاب

بوی نرگس هوا را پر کرد.حتا صدای نفس کشیدنش را شنیدم.مه چرخ دیگری خورد.تابی خورد و سفید ی اش کم شد.فضایی باز شد و یک لحظه،فقط یک لحظه از مه جدا شد.آهسته می رفت.دامن پرچین بنفشی داشت.موی بلندش که تا کمر می رسید،روی شانه اش پخش بود و با نسیم تکان می خورد.شن و ماسه به پاهایش چسبیده بود.چه قدر نرم قدم می زد! فاصله مان کم بود اما هرکار می کردم نمی شد. نشد که صورتش را ببینم.ولی مویش،موهای مشکی اش چه فرهای درشتی داشت.گفتم:نگاه کن ، ببین !
انگار شنید.حتما شنیده بود اما برنگشت.
داد زدم:نگاه کن ، ببین، این دفعه برات این همه نرگس چیده ام.ولی رفت و حتی برنگشت که نگاهش کنم،فقط نگاهش کنم .

"دوتا نقطه – پیمان هوشمند زاده - نشر چشمه "
فیس بوک