یکی از همون شبهای بیخوابی،
نیمهشب پا شدم از یخچال شیری، پنیری بردارم که ناگهان چشمم به تصویر
زندهای افتاد که هیچگاه فراموشش نکردم و همهی جزئیاتش رو مو به مو به
یاد دارم. دیدم در انتهای راهروی تاریک و دراز، درست زیر عکس تصلیب مسیح ,
حض
"در خرابات مغان - داریوش مهرجویی "
صفحه فیسبوک