معرفی کتاب و ...

معرفی کتاب

معرفی کتاب و ...

معرفی کتاب


می گفتند روبه روی خانه اش ایستاده بود و توی کیف کوچکش دنبال کلید در می گشته، که موج انفجار، یا شاید یک ترکش سرگردان، سرش را پرت می کند وسط خیابان.شاید آژیر خطر را نشنیده بود یا در همان چند ثانیه ی آخر با خودش زمزمه کرده بود که این بار هم ن

وبت دیگری است و کسی با او کاری ندارد.همیشه از جایی آغاز می شود که انتظارش را نداری.یک مرتبه به خودت می آیی و می بینی وسط خاطره ای افتاده ای که تمام روزهای گذشته خواسته ای فراموشش کنی.هرچه با خودت تکرار کنی که همه چیز تمام شدهو دلیلی برای یاد آوردنش وجود ندارد،باز یک روز با بهانه ای حتا کوچک،خودش را از گوشه ی ذهنت بیرون می شکد و هجوم می آورد به گذر دقیقه های آن روزت.

"مرگ بازی – پدرام رضایی زاده- نشر چشمه "
صفحه فیس بوک

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد