معرفی کتاب و ...

معرفی کتاب

معرفی کتاب و ...

معرفی کتاب

این هفته مصاحبه رفت تو محاق. یکی باید به بچه های ادب و هنر سایت آن ور آبی مشاوره ی درست بدهد. مشخص است آدمهای پاکی هستند اما از داخل ایران خبر ندارند. نمی دانم این هفته از کدام قوطی عطاری یک آدم تصادفی را به عنوان منتقد و شاعر گیر آورده بود
ند و میکروفن را داده بودند دستش و او هم هر چه خواسته بود گفته بود. از شاعرهای درست و حسابی مان مثل حافظ موسوی و شمس لنگردوی هم نگذشته بود. سیاست ندارند اصلاً. خود من هم می توانستم توی آن مصاحبه از محافظه کاری و آرتیست بازیهای دولت آبادی و منزه طلبی
افراطی رضا قاسمی که ما داخل ایرانی ها را آدم حساب نمی کند، حرف بزنم اما حواسم بود در جنگ نباید همه را با خودت دشمن کنی. اول باید به جناح ضعیف دشمن حمله کنی که در جنگ ما با مافیا، میشود بدنام ترینشان . یعنی روزنامه نگاران اصلاح طلب و ناشران مثلاً خصوصی که در دوره ی اصلاحات به آلاف و الوف رسیدند و از همه مهمتر، جوایز کثیفی که اسمشان را خصوصی و مستقل گذاشته اند. دشمن هم زیاد دارند اینها. برای همین میشود بهشان حمله
کرد. تمام کسانی که توی روزنامه ها نقد منفی علیه شان چاپ شده یا اصلاً دیده نشدند، تمام کسانی که کتابشان توی نشرها رد شده و تمام کسانی که جایزه ای نبرده اند، دشمن آنها هستند. بنابراین به راحتی میشود با چند تا گیر حسابی که شجاعانه هم باشد، برای خودت یار جمع کنی. اما نباید بی گدار به آب بزنی.
خلاصه آن که مصاحبه ی آن جوجه منتقد و شاعر شد بحث اول محافل ادبی و مردم هم که دوغ را از دوشاب تشخیص نمی دهند، برایش کف زدند . دیدم بعضیها تو کامنتها اسم من و آن ریغو را کنار هم گذاشته اند و ما را پرچمدار مبارزه و اسپارتاکوسِ بردگان مافیا اعلام کرده اند.

" میم عزیز –محمد حسن شهسواری "

صفحه فیس بوک

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد