معرفی کتاب و ...

معرفی کتاب

معرفی کتاب و ...

معرفی کتاب


اهل گردم، دل دیوانه اگر بگذارد

نخورم می، غم جانانه اگر بگذارد

گوشه ای گیرم و فارغ ز شر و شور شوم

حسرت گوشه ی میخانه اگر بگذارد

عهد کردم نشوم همدم پیمان شکنان

هوس گردش پیمانه اگر بگذارد

معتقد گردم و پابند و ز حسرت برهم

حیرت این همه افسانه اگر بگذارد

همچو زاهد طلبم صحبت حوران بهشت

یاد آن نرگس مستانه اگر بگذارد

شمع می خواست نسوزد کسی از آتش او

لیک پروانه ی دیوانه اگر بگذارد

شیخ هم رشته ی گیسوی بتان دارد دوست

هوس سبحه ی صد دانه اگر بگذارد

دگر از اهل شدن کار تو بگذشت عماد

چند گویی دل دیوانه اگر بگذارد

"عماد خراسانی"


یکی از همون شبهای بیخوابی، نیمهشب پا شدم از یخچال شیری، پنیری بردارم که ناگهان چشمم به تصویر زندهای افتاد که هیچگاه فراموشش نکردم و همهی جزئیاتش رو مو به مو به یاد دارم. دیدم در انتهای راهروی تاریک و دراز، درست زیر عکس تصلیب مسیح , حض

رت علی وسط، و دو طفلان مسلم دو طرف او نشستن؛ همه سبزپوش با دستار عربی و بالای سرشان درویش، کشکول به دست و تبرزین بر دوش. همه زنده و سر حال به من نگاه میکردن و لبخند میزدن. حضرت، ذوالفقارش روی زانو، آروم سر تکون میداد. از دیدن صحنهی زنده و شفاف لرزه بر اندامم افتاد، زانوهام سست شد و من بی اختیار زانو زدم و نشستم و همچنان خیره و مجذوب و مسحور به او نگاه میکردم و نفس نفس میزدم، از شوق، از عشق… و در یک خلسه گوارا غوطه میخوردم…

"در خرابات مغان - داریوش مهرجویی "
صفحه فیسبوک


اهل گردم، دل دیوانه اگر بگذارد

نخورم می، غم جانانه اگر بگذارد

گوشه ای گیرم و فارغ ز شر و شور شوم

حسرت گوشه ی میخانه اگر بگذارد

عهد کردم نشوم همدم پیمان شکنان

هوس گردش پیمانه اگر بگذارد

معتقد گردم و پابند و ز حسرت برهم

حیرت این همه افسانه اگر بگذارد

همچو زاهد طلبم صحبت حوران بهشت

یاد آن نرگس مستانه اگر بگذارد

شمع می خواست نسوزد کسی از آتش او

لیک پروانه ی دیوانه اگر بگذارد

شیخ هم رشته ی گیسوی بتان دارد دوست

هوس سبحه ی صد دانه اگر بگذارد

دگر از اهل شدن کار تو بگذشت عماد

چند گویی دل دیوانه اگر بگذارد

"عماد خراسانی"


برای پنهان کردن ترس از یکدیگر، دایم می خندیدیم ؛ اما ترس همیشه برای نشان دادن خود راه خروجی می یافت. اگر حالت صورتمان را کنترل می کردیم به صدایمان می خزید. اگر مواظب صورت و صدایمان بودیم و اصلا بهش فکر نمی کردیم به سوی انگشتانمان سر می خورد، زیر پوست آدم می رفت و همان جا می ماند؛ یا به دور اشیاء نزدیک می پیچید.

" سرزمین گوجه های سبز- هرتا مولر "

صفحه فیس بوک


درخت با همه ی کهنسالی از من جوان تر است...

چقدر سایه داشتن خوب است.

" محمدعلی بهمنی "


وقتی جوان هستی این جلوه‌ی بیرونی بدن است که اهمیت دارد، این‌که از بیرون چطور به‌نظر می‌آیی. وقتی پا به سن می‌گذاری آن‌چه درون است اهمیت پیدا می‌کند و دیگر برای کسی مهم نیست چه شکلی هستی...

" فیلیپ راث - یکی مثل همه "

صفحه فیس بوک


گروهی فریاد می زنند: دوستم داشته باش. گروه دیگر:دوستم نداشته باش. ولی گروهی هم هستند بدترین و بدبخت ترین آنها که می گویند : دوستم نداشته باش و به من وفادار باش.

" سقوط - آلبر کامو

مادر شیر بود
دیر کرد
از اتاق عمل که برگشت
پستان حذف شد
از شیمی درمانی که آمد، موی سر
جراح معتقد بود
در ادبیات ما
زلف و پستان واژه های ممنوعه است
مادر واقعا شعر بود......

" اکبر اکسیر - پسته ی لال سکوت دندان شکن است "


تقدیر مرا نور نگاه تو رقم زد

باید که شب چشم تو را قدر بدانم

" سیدمحمد جواد شرافت "


صفحه فیس بوک


هرگز نمی شود رفتار آدم ها را پیش بینی کرد،باید صبر کرد،باید انتظار کشید،زمان است که بر ما حاکم است،زمان است که در سر میز با ما قمار میکند و تمام برگ ها را در دست دارد،باید برگ های برنده ی زندگی را ، برگ های برنده ی زندگی مان را حدس بزنیم.

" کوری - ژوزه ساراماگو "

صفحه فیس بوک


تا وقتی در پی بخت و اقبالی
اما خود مهیای خوشبختی نشده‌ای
آن چه می‌خواهی از آن تو نخواهد شد.
تا وقتی بر آن چه از کف داده ای، می‌مویی
مقصدی برای خود داری و خستگی ناپذیز می‌پویی
نخواهی دانست، آرامش چیست.

تنها آن زمان که از آرزو چشم برمی بندی
دیگر تو را نه هدفی است و نه خواهشی
ودیگر بخت را به نام نمی‌خوانی
نه دلت
که جانت نیز می‌آرامد

(هرمان هسه/ترجمه علی عبد الهی)
صفحه فیس بوک


می خواهم دوستت بدارم

تا به جای همه ی جهانیان پوزش بخواهم

از همه ی جنایاتی که مرتکب شده اند در حق زنان...

" نزار قبانی "

صفحه فیس بوک


زاهدی گفت: « جسارت است در پیشگاه مرشد کامل [شاه عباس صفوی]؛ اما نکته یی ست که ناگفته ماندنش به زیان دین است و به زیان حامی بزرگ دین؛ شاه کبیر ! این ملّا محمد صدر ، پاک چشم نیست.نامحرمان را نگاه می کند ؛ چنانکه یکی از دختران حقیر که تمام در

حجاب است و جز دو دیده چیزی در معرض دید ندارد ، گواهی خواهد داد که این ملا ، در بازار طلافروشان ، جمله یی در مدح چشمان ائ گفته است.»
- به خویش نبوده ام اگر چنین کردم.خداوند زیباست و زیبایی را دوست می دارد.
در نظر پاک ، بی نظری هست.ما در رخ خوبان جهان ، خوبی حق می بینیم.ما هرگز دست به ناپاک نیالوده ایم و دل به ناپاک نسپرده ایم.اصفهان شما چیزی از شیراز ما کم ندارد که حافظ ، در ستایش آن گفته است:
شهری ست پر کرشمه و خوبان ز شش جهت...
- زبان حافظ ، زبان کنایت است.
- نگاه ما هم نگاه اشارت است.
-حافظ چنانکه همه می دانند ، قرآن کریم را یکسره از بر بوده است.
- البته نه آنگونه که بنده ی حقیر ، ملّامحمد صدر؛از برم. بنده بر یک آیه ی مبارک قرآن تفسیر نوشته ام به اندازه ی تمام دیوان حافظ. اگر حکمت و کلام را ، اهل دل ، به قدر غزل نمی خواهند ، این گناه ملّا محمد صدر نیست، گناه اهل دل است- پدر جان !

" مردی در تبعید ابدی - نادر ابراهیمی "
صفحه فیس بوک


● اگر من ابر شوم؟
- من چشم می شوم
● اگر من گیسوی سری باشم؟
- من بوسه می شوم
● اگر من زباله شوم؟
- من مگس می شوم

● اگر من سینه شوم؟
-من ملافه ای سفید می شوم
● و اگر من ماهی شوم؟
- من چاقو می شوم...

" رومئو پرنده است و ژولیت سنگ- فدریکو گارسیا لورکا

به خاطر بسپار:ما،تار و پود بدبختی را خود می بافیم و نام آن را می گذاریم:سرنوشت!
به خاطر بسپار:هرجا که ژرف ترین درد است،عظیم ترین آموزش را به همراه دارد!
به خاطر بسپار:کسی که راه غلطی را می رود،بیشتر شانس آن را دارد که به راه درست آید.تا کسی
که راه درست را غلط می رود.
به خاطر بسپار:هولناک ترین ناباوری،ناباوری نسبت به خودتان است!
با خود بخوان: در زندگی ام شکست وجود ندارد، تا زمانی که از چیزی درس گرفته باشم.
یادت باشد: دیگران را آزاد بگذار، آزاد در پذیرفتن تو ..آزاد در روی برگردانیدن از تو!
با خود تکرار کن: همیشه فردایی وجود دارد!

"لطفا گوسفند نباشید - محمود نامنی "
صفحه فیس بوک


تنت مانند ماهی هاست . میلغزد به چشمانم
تو می رفصی و طوفان می شود دریاچه ی جانم

گریبانت سر است از معجزات حضرت موسی
از این سحر است اگر همچون عصا سر در گریبان

شکستی نیل قلبم را که از من بگذری آیا؟
مبادا لحظه ای ایمن شوی از مکر طوفانم

دو بازوی تو . دو تهمینه ی در بند هم مانده
رهاشان کن که در راه اند رستم های دستانم

زلیخای من ! از کام تو هرگز سر نخواهم تافت
به شرطی که دل تنگ تو باشد جای زندانم

"الف های غلط / علی محمد مودب "
صفحه فیس بوک


ملکتاج گفت : "افسوس . زندگی مثل ساعت نیست که بشه عقربه هاشو راحت کشید عقب و گفت از این ساعت به بعد میخوام خوشبخت یا بدبخت باشم ." دکتر نون گفت :" نه زندگی مثل ساعت نیست ولی با این حال گمونم میشه زندگی رو از خیلی جاها از نو شروع کرد . "


" دکتر نون همسرش را بیشتر از مصدق دوست دارد - شهرام رحیمیان "

صفحه فیس بوک

توی ماشین وقتی تنها شدند،آلاله پرسید:«خیلی پیر شده ام؟»فرهاد نگاهی به او انداخت و گفت:«نه؟اصلاً،ازمن سر حال تری».آلاله بطرف او چرخید و نگاهش کرد.موهایش کمی ریخته بودو کمی هم سفید شده بود بود،چاق تر از قبل بود،خیلی چاق تر.اما هنوز هم خوش قیا
فه بود.آلاله گفت:«گاهی فکر می کنم اگر زن یکی دیگر بودم و بعد یک دفعه یک جایی ترا می دیدم چی می شد؟»فرهاد سرک کشید،خودش را توی اینه نگاه کرد،نوک سبیل هایش را به طرف دهانش کشیدو گفت:«هیچی،محل سگم هم نمی گذاشتی»آلاله ساکت شد و فرهاد ضبط را روشن کرد.صدای تار توی ماشین می پیچید.آلاله صدای ضبط را کم کرد. گفت:«می دانی،دو سه روز پیش وقتی از خواب بیدار شدم برای ربع ساعت توی نوزده سالگی بود.»فرهاد گفت:«نوزده سالگی ات را دوست ندارم،چون من نبودم».

" ناهید طباطبایی - چهل سالگی "
صفحه فیس بوک


افق را اگر بجای تمدن اسلامی مدرن , گرفتی "انرژی هسته ای حق مسلم ماست " , شیوه ی زندگی مبهم می شود و مردمان گاوگیجه می گیرند.
افق " انرژی هسته ای"شیوه ی زندگی هیچ قشر از اقشار اجتماعی را به درستی روشن نمی کند. با افق :انرژی هسته ای" حتی شیوه

ی زندگی یک دانشجوی فیزیک هم که در سازمان انرژی اتمی استخدام نشده است , مجهول باقی خواهد ماند , چه رسد به شیوه ی زندگی باقی اقشار جامعه که الزاما دانشجو و دانشمند فیزیک نیستند...
افق " انرژی هسته ای" حس امنیت را می گیرد.مردم را مضطرب نگاه می دارد. این افق , به جلسات روزمره ی آژانس انرژی اتمی , بستگی وثیق دارد ! به پشت چشم نازک کردن دول غربی هم ایضا.به دنده ای که آقای رئیس جمهور آمریکا صبح روی آن از خواب بیدار شده است ایضا. به دندان قروچه ی وزیر جنگ رژیم اشغالگر قدس هم ایضا...چرا افق زندگی یک مردم را وصل کنیم به چیزی متغیر که هر روز مضطرب باشند؟ این اقل ضرر افق کوتاه مشت پرکن است که خود برای نابود کردن یک عمر از یک ملت کافی است !

" نفحات نفت - رضا امیرخانی "
صفحه فیس بوک


زنی که خیانت می کند می تواند هر چهره ای داشته باشد غیر از چهره ای که منیژه دارد. زنی که خیانت می کند نمی تواند مورد توجه همه باشد این طور که منیژه هست. زنی که خیانت می کند نمی تواند موی دخترش را ببوید و ببوسد این جور که منیژه می بوسد.

" پرنده ی من- فریبا وفی "

صفحه فیس بوک